ما را همه شب شب وصال است


ما را همه روز روز حال است

از دولت عشق پادشاهیم


سلطانی عشق بی زوال است

گویا ز خدا خبر ندارد


هر دل که اسیر جاه و مال است

بگذر ز جان و عیش جان جو


کاسباب جهان همه وبال است

تا حسن جمال دوست دیدیم


ما را ز وجود خود ملال است

با روی تو جام می کشیدن


در مذهب عاشقان حلال است

نقصان مطلب ز نعمت الله


چون نیک نظر کنی کمال است